بازهم عشق مرا از خود ربود این بار کودک نبودم

چه آسان بافتم لباسی از جنس خیال  

چه آسان حصار قلبم را در هم شکستم  

چه آسان پیله تنهاییم درهم شکست 

وچه سخت است بافتن این همه تنهایی 

پوشیدن خرقه غم ها ، افسوس ها 

 

جز من چه کسی محکوم است ؟؟ خاطرات کودکی ؟؟ جامعه ؟؟ یا شب پره آرزوها که ناگهان از میان صفحات دفترم به احساسم گره خورد و یادم داد که عشق را می توان اشغ نوشت 

حالا باید یاد بگیرم  

درسکوت اشغ غرق شوم ، درمیان غم هایم ، خاطراتم  

ولی با تمام این ها هرکسی هم که جز من مقصر باشد، شب پره ام فرشته است  

فرشته کوچک تنهاییم از میان خیال به سیاره من سفر کرده بود، همچون شاهزاده ای کوچک

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
جمشید یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 ق.ظ http://www.shoort.blogsky.com

چه آسان !!!!!!!!!!

عاشق کوهستان پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ http://mountain.persianblog.ir

باسلام و عرض ادب

سلام ممنون از اینکه به ما سرزدین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد