روزی احساسم را در زیر خرمن ها خاک دفن می کنم
سنگی بر رویش می گذارم تا دیگر جوانه نزد
دستانم را ان طرف تر به آب می سپارم
تا دور از احساسم باشد
لیانم را با خار گل ها به هم می دوزم
تا سکوت تنها واژه ای باشد که از من بجای می ماند
من دوست دارم خانه ای داشته باشم بر دوست
گوشه ی هر اتاقش دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هر کسی می خواهد-
وارد خانه ی پر عشق وصفایم گردد
یک سبد گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شستشوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بیرنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار می نویسم:
ای یار خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر خانه ی دوست کجاست؟
----------------------------------------------------
سال نو مبارک