خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا
برس به فریادم
پکیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
ازت متنفرم ، به خاطر تمام دل لرزه هات
ازت متنفرم ، به خاطر تمام کابوس هایی که دیدم و می بینم
به خاطر خنده هایی که اشک شد
به خاطر غرور هایی که شکسته شد
به خاطر دستی که بلند شد
خدایااااا تو که میدونستی چرا ازش بی زارم پس چرا نمی بریش پیش خودت ؟؟
اون ظلم می کنه ، ماها باید تاوان پس بدبم ؟؟؟
خدا وکلیلی دمت گرم ، داشتیییم ؟؟
وقتی ذلم بران تنگ میشه ، عکست رو نگاه می کنم و یه دل سیر باهات حرف می زنم
این همه جسارت به خاطر عشق تو من رشد کرده
یعنی توهم این همه عاشقی؟
بعضی وقت ها درست مثل همین الان و نیم ساعت پیش
دلم می خواد هیچ جا نباشم ، الانم نیستم ولی دلم می خواد دیگه از این دنیا برم.
شدم یه برگ خشکیده تو فصل بهار، جایی هستم که درک نمیشم ، باید مثل برگ های بهاری زنده باشم ولی نمی تونم قدرتش روندارم
خسته ام
مثل یک برگ سرمای پیش از طوفان رو حس می کنم ولی کاری ازم برنمیاد
خسته ام