بازم نامه

خسته ام دلم میخواد زودتر بخوابم تا بتونم یه دل سیر پیشت یواشکی گریه کنم

گله کنم بخاطر ترسی که تودلم کاشتی و باهاش بزرگ شدم

به خاطر تمام لبخندایی که رو لیم یخ زده

به خاطر این همه ناگفته که بین من و تو باقی مونده


هنوزم قیل گله میگم بزرگیت رو شکر

حتما حکمتی داری

بخاطر چیزایی شکر می کنم که نمی شه اینجا بنویسم ولی همه رو تو می دونی

اگه می خوام باهات حرف یزنم برای اینکه دلم سبک بشه

همین

دردل با او

خدای عزیزم   

دستانت را بر قلبم بگذار  که می سوزد از آتش 

 

آرامم کن 

دردودل با خدا

خدای عزیزم  

می دانم صدایم را می شنوی  

می دانم نگاهم می کنی 

 

دستانم را رها نکن

خدای عزیزم

 

امروز چهاردهمین روزاست , بزرگترین نامت را صدا زدم , همچنان چشم انتظارم تا نگاهی به دل شکسته ام کنی

خسته ام نه از تکرار اسم تو

نه از التماس لحظه لحظه سوی تو

خسته ام از این همه انتظار

خسته ام, 

 از بی قراری های دل

صدایت می زنم , 

 تا قرارم شوی , مرحم گذار قلبم شوی

خدای عزیزم

دوستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت 

دارم

خدای عزیزم

خدای عزیزم  

 سنگینی سکوت را از لبانم بر دار 

خدای عزیزم می شنوی ؟؟؟ 

می بینی؟؟؟ 

خودت راه را نشانم بده  

خدایا خسته ام م م م م 

خسته به که بگویم؟؟ چکار کنم؟؟؟؟ 

 

نامه ای به خدا

خداوندا

امشب برایت حرف ها دارم

تورا می خواهم تا برایت بگویم  چقدر درناک است ،کسی را دوست بداری و او بی توجه از کنارت عبور کند.

 می خواهم برایت بگویم وقتی صادقانه قلبت را در دست می گیری و می گویی دوستت دارم وناگهان تردید،تردید

 وجودت را فرامی گیرد " او نیز تو را واقعا دوست دارد ؟؟"

وقتی معنی گذشت را جستجو می کنی و هیچ جز نفرت ،خودخواهی ، نمی یابی دردناک است .

برایت بگویم چقدر سخت است خودت را محاکمه کنی و قلبت را دار بزنی

اشک بریزی

چقدر سخت است به دنبال راهی باشی تا احساست را از بین ببری و نتوانی

برایت بگویم چقدر سخت است ریختن اشک از برای آنکه دوستش میداری و او خودخواهانه از کنارت عبور کند.

برایت بگویم که تنها ، تنها از تو کمک می خواهم تا یا مرا پیش خود ببری یا احساسم را به یکباره از   من بگیری

. . .

خدا جونم

کجایی ؟ ؟؟ من آره من ،اریرا کم آوردم ،هیچی نیستم ،خسته ام  

خداجونم بیا دلم برات تنگ شده ، نکنه بنده بدی شدم که نمیای بخوابم؟؟؟ کنارم ؟؟؟

خدا جووووووون  جووووووونم،  

مثل همون وقت ها که دلم می گرفت و می رفتم زیر بارون قدم می زدم، دستام رو می ذاشتم رو شانه هام تا دو تا فرشته ای که مامان می گفت رو شانه آدم هاست، دست هام رو گرم کنن ،تا از گرمی دستاشون دل گرم بشم هی زیر بارون قدم میزنم ،قدم ،قدم .

 آواز می خونم ،دست به شانه هام می کشم ولی دستی نیست که دستم رو گرم کنه خدا جونم تو میدو نی چرا ؟؟

خداجووووووووونم اگه خوابم بیدارم کن اگه تو کنارم نباشی هیچی نیستم ،هیچی !!!!

دلم می خواد بخوابم ،سرم رو بذارم رو پاهات آرام آرام  با گرمی دست هات بخوابم ،یه خواب آرام، آرام،بی طوفان ، بی پرتگاه