من

حس تنهایی 

حیلی سخته

دردودل با خدا

خدای عزیزم  

می دانم صدایم را می شنوی  

می دانم نگاهم می کنی 

 

دستانم را رها نکن

گر خدا بودم

اگر حدا بودم هرگز فرشته ای به نام زن نمی افریدم 

فرشته ای که گاه شیطان است و گاه بهترین بهترین ها

بزرگ شدن رو دوست ندارم

 بزرگ شدن رو دوست ندارم

 وقتی بزرگ میشی  

 همه چیز برات بزرگتر میشه 

 آرزوهات 

 درکت 

 ترس هات 

 ولی قلبت مثل همون دختر کوچولو ، کوچیک باقی می مونه  

 هنوزم از خیلی چیزها و خیلی آدم ها می ترسی  

 سنت زیاد میشه ، قدت بلند ، ولی هیچ کاری نمی تونی بکنی 

 

  هنوز وقتی می ترسی میری تولاک خودت و دعا می کنی داداشیت زودتر بیاد پیشت

عشق , تنهایی - تنهایی ,عشق

تنهایی شاید 

سخت ترین خرقه ای باشد که برتن خواهیم کرد 

خرقه ای که در زمان زندگی بارها و بارها بر تن می پوشانیم و به آن پناه می بریم 

تا خو بگیریم با لحظه ای که کفن را برای همیشه برتنمان می پوشانند 

تا تنها بمانیم  

تنها تر از تمام روزهای تنهایی که در این دنیا سپری کرده ایم 

 و ما برای همیشه  تنهاییم 

تنها عشق خرقه تنهاییمان را خواهد شکافت 

چقدر سخته رویاهات رو  

لباسی که برای زندگی بافتی رو 

با دستای خودت بشکافی

یلدا

گفتی از غم ننویسم 

ولی یاد آوری خاطرات که غم نیست  

شب یلدای پارسال قول هایمان به یکدیگر 

یادت هست کوچکم؟؟ 

قول دادیم که تنها نباشیم در بلند ترین شب یلدایی که از راه خواهد رسید 

یادت هست ؟؟؟ 

بازهم یلدا رسید  

بازهم تنهاییم  

حتی خط های تلفن هم  حصاری ساخته است تا بازهم تنها باشیم 

و من  

همچنان منتظر پیغامی  ,  بی انکه کسی ببیند حواسم درپی گوشیم جا مانده 

در طولانیترین شب سال خطوط تلفن هم برای من و تو وقت ندارد

 

هم چون برگ  

شناور مانده ام