زندگی خواب پریشانی است
و
من با آشفته حالی
انتظاری بی سبب زین خواب بی تعبیر دارم
دوست دشمن ، بخت وارون ، کار مشکل گشته
امااااا
از که نالم ، برکه نالم ؟؟
من که خود تقصیر دارم
درکلمات گم شده ام
دستی دهانم را سخت گرفته ، نفس در خود مرده ، هیچکس صدای رفتنش را نشنید جز خودم.
هیچ کس نبودنش را حس نکرد
کاش مسکنی برای درد هایم بود، کاش پایانی برای خرف هایم پیدا می کردم
جونه هرکی که دوست دارین
کاری به کارم نداشته باشین ، حوصله ندارم به اندازه تمام عالم و ادم فکر کردم
به اندازه حرف هایی که زدم و نشنیدین از دست خودم ،کفریم