درکلمات گم شده ام
دستی دهانم را سخت گرفته ، نفس در خود مرده ، هیچکس صدای رفتنش را نشنید جز خودم.
هیچ کس نبودنش را حس نکرد
کاش مسکنی برای درد هایم بود، کاش پایانی برای خرف هایم پیدا می کردم