خدای عزیزم

بازهم برایت می نویسم ، صدایت می زنم ، صدایم را نمی شنوی.دستانم را به سویت دراز می کنم ،افسوس نمیبینی.

روزها از پی هم می گذرند،سوال هایم بیشتر و بیشتر می شود .

خداجونم ، هربار از هرچه وهر کس که دلگیر شدم برای تو گفتم تا بگویی چکنم.

چند وقتیست از دست تو دلگیرم به که بگویم ؟ به که ؟

احساس می کنم ، فراموش کرده ای بنده ای بانام من داری.اگر بجای من بودی چه میکردی ؟؟؟

پیش تر لحظه ها را ،همه چیز را از انسان ها می خواستم  چون در کنارم بودی.

 ولی حالا باید از تو بخواهم لحظه ای را به من بدهی .از تو بخواهم اگرطعم شرین خنده ای از عمق وجود بر دلم ، 

 برلبم نشست،باتلخی قطره اشکی ازبین نبری ؟

چگونه بگویم ؟؟؟

چگونه؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 2 + ارسال نظر
سجاد جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:49 ب.ظ http://www.links.rahpuyan.ir

سلام
وبلاگ خیلی خوبی دارید برای من باعث افتخاره اگر شما هم مایل به تبادل لینک با سایت من باشید.
اگر مایل بودید سایت من را با عنوان " تالار گفتمان رهپویان ایران " به آدرس www.rahpuyan.ir/index.php و یا " تبادل لینک با رهپویان " به آدرس www.links.rahpuyan.ir لینک کنید و بعد با مراجعه به www.links.rahpuyan.ir از طریق ارسال لینک وبلاگ خود را با هر عنوان و توضیحی به ثبت برسانید. لینک شما حداکثر ظرف 24 ساعت تایید خواهد شد.
متشکرم

میثم شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:19 ق.ظ

با سکوت، فقط نگاش کن




بعدشم این تویی اریرا ؟!!! نیستیا !!!

چرا منم من اریرا
ولی خسته ام، خسته، خسته،خسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد