چشم هام رو بسنم ، بی محابا بالا رفتم از پله های نردبانی که اعتباری به استحکامش نبود.
لحظه ای چشم گشودم، من درمیان ابرها ، ستاره ها به دورم حلقه زدند..ناگهان بادی وزید ،ابری غرید ، نردبان لرزید و من زمین خوردم .
چشم هایم را گشودم ،تنها نردبان نشکسته یود، دل من هم درگوشه ای زیر تکه های چوب خورد شده یود.
سلام
روز ملی فناوری هسته ای تبریک و تهنیت باد
یا علی
آخه چه ربطی به من و وبلاگم داره ؟؟
سلام ... مهربون می نویسی ... ...